آرامشم بخش ترین قُرص است .../ این قُرص ماه . . .
این روی ماه تو ...
تو! تعبیر نگاه عاشق خدایی . . .
نگاهم کن ...
من در ادامه ی دستهایت بوده ام .../ میان نوشته های و خط های آشفته . . .
با دستهای تو زاده شدم میان این صفحه . . .
قافیه های شعر هایم کجا !
موهای تو کجا . . .!
گمان کنم هزاران سال است خاموش مانده این شصت برگ پوسیده از احساس .../ به زانوهای این نور تکیه کرده اند این واژه ها ...
تاریک که باشد پاییز سیاه میشود از رنگ ها . . .
مثل همین هوای عید .../ آبی به رنگ بالهای فرشته ها .../ روزهایم آبی ست .../ پر از ماهی های تُنگ این ذهن زیبا ...
تو یعنی زیبا . . .
همین چند لحظه پیش باوری این واژه ها را عوض کرد . . .
از ما که گذشت ...
مُسکن ها چیزی جز دروغ ندارند .../ برای این دردهای لعنتیِ من . . .
قلمروِ سکوت ماه را نشانم بدهید .../ دلتنگی هایم از مرز گذشته .../ باد کمی با اشک مهتاب سکوت پیشه کنم . . .
اکنون تو اینجایی .../ صدایی شبیه دوست .../ نوشته های به رنگ دلتنگی .../ شاید من نمیبینم .../ شاید این سکانس هنوز باقی ست ..
/ ماه گوشه ای نشسته .../ منتظرِ شروع تو ...
ابر اما گونه های ماه را پاک میکرد .../ این یعنی تولد تو . . .
هوس کردم زیر سایه ی پلک های تو بنشینم .../ آرامش خوبی دارد سایه های سیاه . . .
میپیچد مثل پیچک .../ بر تن عریان شب .../ بر پشت بام های غم آلود شهر این ماه . . ./
ماه عسل . . .
قلب من پوسید زیر خاک .../ دلم هنوزم چشم براه ست . . .
غرابت این همه تنهایی را دادم .../ اسارت پروانه ها در پیله هایشان کافی نبود . . .؟!
فکر کنم پاییز شده .../ موهای مادرم سفید شده . . .
یک ستاره نرکید .../ خیابان ساکت و آرام شد .../ باد وزید و خاطره ها را برد ...
ماه گریست .../ پنجره ای باز شد .../ دستی آمد و ماه را نوازش کرد / برگیسوان شب نور بخشید ...
مـــاه سکوت کرد .../ خاطره ها روشنی بخشیدند . . .
روسری ات را محکم تر ببند .../ آرزویم موهای توست در دستانم .../ بگذار عاشقی کنم در آسمانِ شعر . . .
نامه ای بی مُهر .../ خواننده ای بی مِهر . . .
درد و دل که میکنی .../ ناله ای میشوی روی گونه های باران .../ بغض میشوی روی شانه های خدا . . .
بغض میکنند واژه ها .../ غزل فروشی میکنند خاطرات را . . .
خنده هایت .../ ربنـّـا ی عاشقی هایم . . .
چشم هایت .../ روشنی معصومانه آن رُز وحشی خندان وآرام . . .
داستانی ساخته ام بنام زندگی .../ پایانی دارد بنام عاشقی . . .
نقش پاییز را خوب ایفا کردی .../ بیا و حال مستندی بهاری باش برای این دستهای زمستانی . . .
از یاد تو افتادم .../ قلمم شکست . . .
غربت دستهای سرد توست .../ وقتی قالی رویایی را با گل های گرمش میبافی . . .
خودم را گم کردم روی پلک هایت .../ باید مثل بوسه ای بنشینم روی گونه هایت . . .
دلهره هایم را آویخته ام به بند بند آیه های قرآنت .../ خورشید که تو باشی تطهیر میشود دلم . . .
تکمیل کن این تصویر در حال احداث را .../ کلاغ ها به بی راهِ رفتند . . .
بیا و چتر شو.../ اعتماد کن به باران و من . . .
گرگ و میش چشم هایت ../خواب را از چشمانم گرفته است . . ./قطره ای خواب بریز در چشمانم . . .
قلمم شکسته است / پایش درد میکند / سست شده احساسش / بتراشش / شاید عوض شد تقدریش . . .
هر کاری میکنم با موهایت بازی کنم / شعر میشوند در بین کلمات . . .
دلم وسوسه ی رفتن دارد و دلم شهوت ماندن . . .
یک مشت کلمه را با چاقو سربریدم به جرم خیانت به من / تورا چه کنم . . . ؟!
من اینجا مچاله میشوم از نبودنت / نوازشی میخواهم . . .
روسری ات را محکم نبند / گره میخورد نفس هایم . . .
ردِ شقایق را میزنم پشت نگاه تو / حلقه ای میرقصد روی گونه های شب / سکوت میشود باران هستی / شبنم یاد توست که میخواند : شقایق باید بود . . .
احترام را مزه مزه میکند / سجده میکند به واژه های این سطر از دفترم که نام تو را پیش کش کرده به آیه های الهی . . .
تیغ تیز و سرمه سیاه چشم هایت / دست خودم نیست جنون . . .